محل تبلیغات شما
اردیبهشت دوست داشتنی من هم اومد و تموم شد و من از هر کوی و برزنی که عبور میکنم نفس عمیق میکشم حتی بعضی وقتها حس میکنم بوی گل از یک حیاطی میاد اهسته قدم برمیدارم و از تع تع ریه هام نفس میکشم .امسال متاسفانه درختهای نارنج شهرمون بهاره ندارن به خاطر سرما زدگی زمستون ولی خدا رو شکر برگ و بار زدن و این یعنی سال دیگه باید منتظر بهار نارنج باشیم. چند روز پیش که پیاده میرفتم مدرسه دخترم توی کوچه یک خونه ایی با در کوچک کرم رنگ که روش گل یاس داشت منو برد به بچگی هام .چقدر شبیه خونه ما بود وقتی بچه بودم .درست مثل همین یاس زرد و سفید با اون عطر مست کننده. دلم نیومد تند تند قدم بردارم رفتم کنار در و زیر گل تا میتونستم نفس کشیدم هر نفسی که میکشیدم یک فلش بک میزدم به گذشته. با دخترهای همسایه گلهای یاس زرد رنگ رو به نخ میکشیدیم و مثل تاج میزاشتیم رو سرمون با چادر نماز مامان که مثل شنل به گردن مون گره میزدیم .چند تا ملکه با خوبی و خوشی حکمفرمایی میکردیم بدون جنگ و خون ریزی. یک لحظه دلم برای بچه های الان سوخت طفلی ها هیچ کدوم از این لذتهایی که ما تجربه کردیم رو ندارن .یک کودکی پر از سی دی و کارتن و موبایل . سخت و زمخت و بعضا خشن.  

هفته پیش سر کلاس پارسا با یک بسته کاغذ تبلیغات نامزدهای شورای شهر اومد کلاس . گفت بهشون گفتم براتون پخش میکنم ولی الکی گفتم میگیرم برا چرک نویس .گفتم ایتها امانت دست شما است اگه پخش نمیکنی برو بهشون پس بده . یکم مثلا خجالت کشید و گفت باشه بهشون میدم . کلاس که تموم شد یهو گفتم تو که نگفتی چطور پخش میکنی؟ گفت نه گفتم خب برید از پنجره بریزید بیرون  اینم یک روش دیگه. بچه ها از خوشحالی تو پوست خودشون نمیگنجیدن هر کدوم یک دسته کاغذ گرفتن و از طبقه چهارم ساختمون میریختن پایین .اینقدر ذوق داشتن که نگو البته منم چند تایی ریختم پایین . منشی موسسه اومده بود ببینه چه خبره و با همون دماغ سر بالاش گفت خانم سین شما از بچه ها شلوغ ترید و محکم در رو پشت سرش بست کلاس منفجر شد از خنده . بالاخره ما هم سهم خودمون رو توی این انتخابات به نحو احسن انجام دادیم.

بیستمین سالگرد ازدواج

ترجمه زبان اقایون

یاد باد ان روزگاران یاد باد

یک ,رو ,گفتم ,بچه ,کلاس ,ها ,تموم شد ,یاد باد ,و از ,بچه ها ,یاس زرد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عشق یعنی تووووو پارس ناز